"چه حکایت از فراقات
که نداشتم
ولیکن
چو تو روی باز کردی
در ماجرا ببستی"
آمدم این را اینجا بگذارم ،که یادم نرود:
"تا مست نباشی
نبَری
بار غم یار"
آمدم بگویم که ،من قدر میدانم همراهی این همه سالها را ،خوبياش اين است که هنوز همان آدم سابقام.بدياش هم شايد اين باشد که حرف جديدي براي گفتن ندارم. هیچوقت انقدر بالغ و کامل به غم و رنجی احاطه نداشتهام.گاهی خودخواسته پیش میآورمش، گاهی آرام مینویسمش ، گاهی از این دردناک خواستنی،به غیظ لحظهای دچار میشوم،.این وقتهاست که درخشش این صفحه حالم را خوب میکند، انگار ستاره ای دور
آمدم بگویم تولدت مبارك رفيق روزهاي خوب ... خوشحالم که خوبی ،اين قدر كيف كردم ازتحقق آرزوها و تجسم هاي قشنگت كه لبخندي كه پهن شده روی لبم حالا حالاها جمع شدني نيست
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم...
برچسب : نویسنده : baran-e-sabz بازدید : 309